20 September 2007

شعر ترجمه

این یک شعر ترجمه است اما چنان بر دل می نشیند که گویی آنرا خود ، در خلوت خود ، ودر پنهان ترین اعماق وجودت ، فارغ اززمان و مکان سروده ای . پس بخوانید و حسش کنید . به امید آنکه ترجمه ، گویای لطافت طبع شاعر بوده باشد . تنها عیب کار عدم امکان تایپ درست است .برخی اسامی بایستی به انگلیسی نوشته می شد اما بلاگر امکان تایپ دو زبانه را به سختی در اختیار ما قرار میدهد
*******************************
:Kathleen Raine بیوگرافی
کاتلین رین در سال 1908 در شهر لندن بدنیا آمد و در همانجا بزرگ شد . وی به چندین شغل روی آورد اما در همه ی آنها ناموفق بود . کاتلین در طی اشتغال به یکی از آخرین مشاغلش ، برادرزاده ی عارف هندی معروف به نام " راما کوماراسوامی تامبیموتو " را ملاقات کرد . وی کاتلین را به کار در دفتر مجله اش به نام " شعر لندن " دعوت کرد . او نیز پذیرفت و خیلی زو د نسبت به تمام چیزهای مربوط به هند و هندیها ، شور و علاقه ی عمیقی یافت . کاتلین از اواخر بیست سالگی اش به طور جدی شروع به نوشتن نمود و تا سال 1943 وی اولین دفتر شعری اش را به نام " سنگ و گل " منتشر کرد که توسط باربارا هپوورت تصویر نگاری شده بود . سه سال بعد دفتر شعر" زندگی در لحظه " را چاپ کرد و بدنبال آن کتاب " ساحره " در سال 1949 انتشار یافت
او دو بار ازدواج کرد و هر بار به دلیل مشکلات خانوادگی مجبور به طلاق شد . حتی از قول وی گفته اند :
مثــل ایــن بود که مــن در رؤیاهای فردی دیگر زنــدگی می کردم . . .
او در سال 1973 شروع به نوشتن اتو بیوگرافی خود کرد و در سال 1977 آنرا منتشر نمود. چهار سال بعد او مجله ی خود را به نام " تمنسون " راه انداخت تا بتواند از این طریق دیدگاههای خود را بیان نماید. وی چندین جایزه دریافت نمود از جمله جایزه
از جامعه ی شعری آمریکا و Harriet Monroe و Edna St. VincentMillay
در سال 1992 Queens Gold Medal for Poetry
*********************************************
Confession by Kathleen Raine

Wanting to know all
I overlooked each particle
Containing the whole
Unknowable.

Intent on one great love, perfect,
Requited and for ever,
I missed love's everywhere
Small presence, thousand – guised.

And lifelong have been reading
Book after book, searching
For wisdom, but bringing
Only my own understanding.

Forgive me, forgiver,
Whether you be infinite omniscient
Or some unnoticed other
My existence has hurt.

Being what I am
What could I do but wrong?
Yet love can bring
To heart healing
To chaos meaning.

*******************************************

"اعتراف "

می خواستم همه چیز را بفهمم
پس بر هر جزء ناشناخته
نظاره کردم

به تمنـّای عشقٌی بزرگ و عالی
متبرک و جاودانه

اینجا و آنجا از عشقهای حقیر هزار چهره
چشم پوشیدم


و کتاب زندگیم در جستجوی خِرَد
ورق می خورد
اما تنها خودم را باز می تاباند


ای بخشاینده
چه دانای مطلق هستی
و چه نادان ای کامل
مرا ببخش
زیرا که هستی ام آزرده است
و وجودم سراسر گناه

اما هنوز
این عشق است که می تواند
قلبم را درمان
و نابسامانی ام را معنا بخشد


4 Comments:

At 28/9/07 1:45 am, Anonymous Anonymous said...

ghashang bood azizam .mamnoon
sara

 
At 29/9/07 5:02 pm, Anonymous Anonymous said...

من نيستم حالا ..تو كجا بودي اين همه وقت رفيق؟ به روزم..

 
At 1/10/07 5:42 pm, Anonymous Anonymous said...

salam
tarjomeye khobi bud
tabrik migam

 
At 8/10/07 4:42 pm, Anonymous Anonymous said...

خیز تا خاطر بدان داف سمرقندی دهیم

با شرح وقایع اتفاقیه در تلفن به روزم. و با احترام شما را به خواندن داستانی واقعی بر اساس خاطرات تیرداد راد دعوت می کنم.

سروش سمیعی

 

Post a Comment

<< Home