29 September 2006

استیصال

پا - به - لحظه بود

جنینی که در مغز چروک - تَر شده ام

وُول میخورد هی / امروز

امروز بی – تو گذشت


این تلمبه ی کوچک

با قاعدگیهای ِ بی – قاعده

دیگر لیز نمی خورد

و آن تیرَ ک ِ بی رَ گ

آنقدر صمغ تراوش کرده

که بتوانی مرا خوب بـِجـَوی

این تراکُم ِ پوسیده را

بیخود چراغانی کرده ام

به دست ِ خود

که چمباتمه زده اند بـُراده هایش

روی هر- جایَم


راستی

در بازترین زاویه ی باز/ مانده

خلأئی هست

که هنوز میتواند من را

آبستن باشد

در بَطن ِ جوشکاری شده اش


میان - برُ های ِ حواشی

هیچگاه عبورَت ممنوع نیستند

شجاع که باشی

گهگاه میتوانی

بگذری

16 Comments:

At 29/9/06 9:14 pm, Anonymous Anonymous said...

اين شعر يه چيز متفاوت بود
حس غريبي بهم داد
يه لذت موزي و مرموز از خوندنش نصيبم شد

مرسي به خاطر اين كار( شعر ) خوبت

 
At 30/9/06 8:26 am, Anonymous Anonymous said...

سلام
شعرت را خواندم
در بطن ذهنت جنین حادثه می روید
شاد باشی

 
At 30/9/06 9:34 pm, Anonymous Anonymous said...

آمدم که بگویم همین است

از هدیه لذت این شعر ممنون

ادامه دهید

****

با احترام و سپاس

و پیوست / دوباره شعرت را می خواهم

 
At 2/10/06 4:28 pm, Anonymous Anonymous said...

......امروز گذشت بی
دست برداشته ایم
از خالی هزار دست بی شمار

 
At 3/10/06 2:58 am, Anonymous Anonymous said...

حسودي ميكنم به فهم اين دوستان
در من خلائي هست كه انگار دارد روز بروز بيشتر مشود . نگران فاصله هائي هستم كه مرا از دوستان فهيم دور مي كند

 
At 6/10/06 7:43 pm, Anonymous Anonymous said...

ناراحت نشدم
راستش رو بخواهي خيلي هم خوشحال شدم از اينكه دوستي دارم كه براش اهميت داره حال من
به حرفات فكر مي كنم قول ميدم
خوبم
شما هم خوب باشيد
سلام

 
At 7/10/06 7:58 pm, Anonymous Anonymous said...

سلام
گاهی یک تابلو عبور ممنوع
بیشتر آدم را به رفتن ترغیب میکند
موفق باشید

 
At 8/10/06 7:52 am, Anonymous Anonymous said...

سلام با شعر حضور به روزم

 
At 10/10/06 8:35 pm, Anonymous Anonymous said...

zani az tarikh . bedrood.
http://hoora.berahma.mihanblog.com/

 
At 11/10/06 7:36 am, Anonymous Anonymous said...

سلام ...
ممنون که در انبوه بی حوصلگی من باز هم مهربان بودی و سر زدی آمدم ولی نمی دانم هنور!... می مانم یا....

 
At 11/10/06 11:22 am, Anonymous Anonymous said...

باز هم كه باشد
همه مي دانيم
پنجره نيست
سوراخ بي رنگ ديوار ي كه جنون را
نمي شناسد.

 
At 12/10/06 12:54 pm, Anonymous Anonymous said...

خیلی تمیز بود بند اول .. بعد سنکوب شد ... مرد .
با تکنیک
" Apposition "
به روزم ... پیپ قرمز

 
At 12/10/06 9:15 pm, Anonymous Anonymous said...

سلام
پاییز امسال باردار است برای من
ضربه های شدیدی وارد شده بر پیکرش
شاید سقط شود جنینش
در انتهای راه
دوباره متولد مي شود
شايد
...
از شعرهايت لذت بردم
واقعا وول مي خورند در ذهنم
مي مانند
شايد
م...
) http://bushehrart7.blogfa.com

 
At 12/10/06 9:16 pm, Anonymous Anonymous said...

سلام
پاییز امسال باردار است برای من
ضربه های شدیدی وارد شده بر پیکرش
شاید سقط شود جنینش
در انتهای راه
دوباره متولد مي شود
شايد
...
از شعرهايت لذت بردم
واقعا وول مي خورند در ذهنم
مي مانند
شايد
م...
) http://bushehrart7.blogfa.com

 
At 16/10/06 12:35 am, Anonymous Anonymous said...

كمي مانده به أخرين
كمي رانده از بهترين
و كمي عصاره ي درد شايد كافي باشد تا
نبود بودن را تجربه كني

 
At 16/10/06 1:43 pm, Anonymous Anonymous said...

انگار اصلا باید خیال او را ترک گویم

امااو را کم داشتن که کم نیست

 

Post a Comment

<< Home