20 March 2007

86

چند وقتی است به جائی کوچ کرده ام که سرشار از آرامش است و چند وقتی است در آرامش خود به این می اندیشم که چگونه عید را به گونه ای نو، تبریک بگویم . به نتیجه ای نرسیدم . ساده تر از ساده بگویم ، حقیقت این است : بهار یک چیز است و عید چیزی دیگر و هر دو متقارن . از فصل بهار خوشم نمی آید ولی هفت سین را با تمامی سین هایش دوست دارم .از خرید ِ کفش و کیف و لباس به صرف آنکه عید است و وقت چشم هم چشمی نفرت دارم ولی ازعیدی و پاداش آخر سال بدم نمی آید. از شکوفه ء درختان و سبزه
. و چمن خیس یک عمر لذت برده ام ولی از گرمای ِ پَس ِ بهارهرگز خوشم نیامده
حقیقت این است: چند سالی است دم ِ عید ، ذهنم انباشته از چیزهایی می گردد که تمامی سال هم هستند ولی زندگی روزمره تأثیرشان را کمرنگ می سازد. دم ِ عید فقر دیگران را بیشتر می بینم . دم ِ عید ، تنهائی ِ تنهایان بیشتر زیر ِ پوستم می نشیند . دم ِ عید تصویر ساز ِ چهره ء کسانی میشوم که وقتی ما با تمامی سین هایمان منتظر تحویل سال و آن اتفاق ِ به ظاهر عجیب و غریب هستیم ، آنها نه سین هایشان را پیش خود دارند و نه خانواده شان را. دم ِ عید کسانی را به یاد می آورم که اصلن خانواده ندارند
: پس می نویسم
تکرار . . . / نوشته می شود
تکرار . . . / نو می شود
زیر سقفهای کهنه / کهنه تکرار میشود
زمان باستانی می شود
و جنون ِ من در رگهایم
دوباره بر تخت می نشیند
و جنون ِ من
باستانی می شود
امسال قلبم بیشتر از همیشه برای زندگی می تپد و غمهایم در صندوقچه ای کهنه میهمان ِ تاریکی شده اند
ای کاش می شد به قلب ِ یخ زده ء دیگران ، گرما بخشید
پس می گویم : " پیشکشتان هزار هزار آغوش ، به قد ِ آغوش ِ هر چند کوچک ِ خود ، سبزه و زنبق و یاس
" سبز باشید حتی با غمهایتان

13 Comments:

At 20/3/07 7:26 am, Anonymous Anonymous said...

سپاس گرامی / با بهار قلم رنجه و قدم رنجه نمودید

روحت بهاری و قلمت سیز باد

با احترام و پیوست

زمستان خداحافظ

 
At 20/3/07 10:17 pm, Anonymous Anonymous said...

سلام
خوشحال شدم بخاطر اپ زیباتون
..............
سال نو مبارک
امیدوارم سال خوبی رو پیش رو داشته باشی به همراه خانواده و دوستان
............
از فقر گفتی
تمومی ندارد
چه می شود کرد؟!!!
هنوز نمیدانم
شعرتون بسیار زیبا بود
مثل همیشه
...........
:
:دست به سوي آسمان مي‌گيرم: خدااااااا...! سبزي«بهار» را از من دريغ نكن!

 
At 20/3/07 10:19 pm, Anonymous Anonymous said...

ممنون که خبرم کردی

 
At 23/3/07 7:10 pm, Anonymous Anonymous said...

این روز ، روز بی نوروز مبارک .

 
At 24/3/07 11:58 am, Anonymous Anonymous said...

خوشا که خوشی ... خوش باش تا همیشه ترنج ... پیپ قرمز

 
At 26/3/07 12:29 pm, Anonymous Anonymous said...

اون اسم مزخرف رو از جلوی لینک ما بردار داداش ( یا آبجی !) ... ممنون ... تو هم که هوایی شدی !!!

 
At 28/3/07 1:43 am, Anonymous Anonymous said...

اگر دفتر گذشته ام را ورق می زنم از آن روست که کاغذ پاره های امروزم پریشان تر از آنند که ...

با غزلی نه چندان تازه به روزم

 
At 28/3/07 2:29 am, Anonymous Anonymous said...

سلام .
عید شما مبارک
امیدوارم سال شاد و سرشار از موفقیتی در پیش داشته باشید.
استفاده کردم...
پیروز و سر بلند

 
At 31/3/07 2:14 pm, Anonymous Anonymous said...

سلام

 
At 1/4/07 4:43 pm, Blogger Amir Hossein Nikzad said...

salam
mamnooon ke be har do weblogam sar zadid
az nazaratoon ham moteshakkeram
nazarate khoob va tasir gozari dadid
dar har hal movaffagh va moayyad bashid
khoda negahdar

 
At 23/4/07 8:44 am, Anonymous Anonymous said...

سلام
جملات زیایی بود در فصل رویش
شاد باشید

 
At 25/4/07 9:17 pm, Anonymous Anonymous said...

ترنج عزيز در جوابتان بايد بگويم:
۱- شاعر عمدا از واژه ی رام نشدنی يعنی untamed به جای واژه ی وحشی يعنی wild استفاده کرده پس تغيير آن به نحوی که می گوييد صحيح نيست.
۲- گشودن عشق با هديه کردن آن متفاوت است.. نمی دانم چطور اين واژه را به جای گشايش پيشنهاد داديد.. صد در صد نا به جاست و تغيير آن را جايز نمی دانم.
۳-همين طور استفاده از واژه ی خواندن به عنوان معادلی برای واژه ی sign هم کاملا نا به جاست.. و غلط..
۴- منظو رتان را از خطی که ترجمه شد نفهميدم؟
آن خط ترجمه شده است.. دوباره ببينيد!!
۵- به نظرم واژه ی مشتعل برای اين شعر چندان جالب نيست و ترجيح دادم واژه ی روشن را برای آن به کار برم... و به نظر شخص خودم بسيار زيبا تر و به جا تر بود.
۶- و در مورد punctuation يا همان علامت گذاری متن بايد بگويم که آن ها را از متن اصلی بر داشته ام و خواست خود شاعر است.. پس مطمئنا نمی توان در آن دست برد!!
.
.
.
و حال يک سوال: شما چقدر با زبان انگليسی يا ترجمه آشنايی داريد؟
و ديگر ممنون بابت نظراتتان اما کاش آنها را با دقت بيشتری همراه کنيد دوست گرامی.

 
At 26/4/07 1:33 am, Blogger ترنج said...

بهناز عزیز

جواب شما را خواندم و گمانم بر این بود از کسانی باشید که هر پیشنهادی را ، مغرضانه فرض نکنند اما اشتباه کردم. بگذریم.

بیش از ۱۵ سال است که ترجمه میکنم و با خارجیان ِ مقیم ِ کشور سر و کار دارم. (ترجمه از انگلیسی به فارسی و بالعکس. ) مهمترین چیز که آموخته ام ، حفظ بار معنائی ِ متن ِ اصلی است و اینکار ، لزومی به برگرداندن ِ لغت به لغت ِ متن ِ اصلی ندارد که هیچ، گاه مستلزم استفاده از تجربه ی مترجم دارد.
نظرات داده شده بر این اساس بود و بس . شما میتوانید بپذیرید و یا خیر . امّا . . .

در مورد ترجمه تان همچنان جای بحث ( البته بر خلاف نظر شما ، دوستانه ) وجود دارد. مثلن :

رام نشدنی = untamable ، نه untamed

و ترجمه ی sign باز بر ميگردد به معنائی که همخوانی ي منطقی با شعر دارد و مضمونی که بیشتر به نظر ِ شاعر نزدیک است.

سطور ِ جا افتاده عبارتند از :

i am something that grows
something that laughs and cries

بيش از اين وقت ِ شما ، دوست و مترجم ِ گرامی را نمیگیرم .

نظر ِ شما در وبلاگم پیشاپیش قابل احترام است .

موفق باشید

 

Post a Comment

<< Home